1 2 3 4 5 مهدی منصوری بازدید : 5 جمعه 12 مهر 1392 نظرات (0) دلبر کمند خویش فکند و مرا گرفت زلفی رسید و مرا دست و پا گرفت بر زلف او نوشته که یاایهاالعزیز یعنی مرا برای رضای خداگرفت هرتار زلف دوست به یک جاست متصل قلبم جدا گرفت و زبانم جدا گرفت پرسیده ام ز مادرم او هم خبر نداشت اصلا رفاقت من و تو از کجا گرفت من بعد از این به درد خودم گریه میکنم آقا به خرج خویش برایم دوا گرفت من غرق گشته ام به دریای معصیت آقا به خاطر دل زهرا مرا گرفت در حیرتم چگونه خجالت نمیکشد هر کس برای خود کفن از کربلا گرفت
ارسال نظر برای این مطلب متن شما نام آدرس سایت ایمیل کد امنیتی ارسال نظر خصوصی فقط برای نویسنده ذخیره مشخصات